و بالاخره...

سلام عرض میکنم

خوبین؟؟؟

من نمیدونم چرا امروز انرژی تو وجودم قل قل میکنه..

اول بگم که امروز اخرین جمعه ی تابستونه و واسه ی اهل درسا حکم روز قدس رو داره ولی من  اصن باورم نمیشه چقد زود گذشت کل تابستون رفت...

فقط 2 روز مونده به بازگشایی دوباره ی مدرسه ها و دوباره درس و درس و درس ولی من انصافن ترجیه میدم سرم شلوغ باشه تا بیکار باشم الان داشتم یه خاطره از دفترچه خاطرات پارسالم میخوندم :

پارسال یه روز مثل همیشه من ساعت6 صبح از خواب پاشدم رفتم مدرسه تا ساعت2 که کلاس معمولیمون بود بعد اون تا ساعت5 کلاس پیشرفته گذاشتن واسمون جالب اینجاس که من ساعت5و30 هم کلاس زبان داشتم دقیقن از مدرسه اومدم بیرون دویدم رفتم زبان ساعت7 کلاس تموم شد ساعت7 و نیم برگشتم خونه فرداشم امتحان ریاضی داشتیم (از کمالات معلم ریاضیمون سر کارخانم پروینم که دیگه چیزی نمیگم هم کلاسیا خودشون محسنات خانم پروین میدونن) چون یه زهر چشمی از ما گرفته خانم پروین و ماهم باید این امتحانو حتمن خوب میدادیم از ساعت8 نشستم تا خود12 و نیم ریاضی خوندم بعدش یه نگا به دفترچم انداختم دیدم یا علی فردا باید کنفرانسم بدم(نه که عشق زیست شناسیم من از اول سال هر چهار تا فصل زیست شناسی گفته بودم من کنفرانس میدم)خلاصه نشستیم تا ساعت3 دوباره واسه کنفرانس خوندیم و نهایتن رو کتابا خوابم برد فرداشم خدا رو شکر هم امتحان خوب شد هم کنفرانس

خوب از بحث مدرسه بیایم بیرون من نمیدونم چرا  جدیدن احساس میکنم خیلی بزرگتر از سنمم یعنی وقتی کارایی که دخترای هم سن من میکنن رو میبینم میگن اینا کجا من کجا؟؟

راسی این جلد گرفن کتابا هم عجب کار سختیه ها خواستیم یه امسال زود تر جلد بگیریم اونم دیدم سخته نگه داشتم شب مدرسه بگیرم

هـنـدونـه رو بـردن ، دوتـا انـگـشـت هـم زدن تـو شـیـشـه مـربـا...
دیـالـوگ پـسـرخـالـه مـوقـعـی کـه پـلـیـس پـرسـیـد از خـونـه آقـای مـجـری چـی دزدیـده شـده !!! :) ^_^

+خوش باشین



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:, | 16:10 | نویسنده : پریشاد |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.