سلام

1)تقزیبن15 روز مونده تا عید و بنده حتی یه جفت جورابم نخریدم واسه خودم دلیلشم فقط نبود وقته وقت دلم خوش بود فردا برم خرید که اونم فردا که (مثلن تعطیله)از 8 صبح تا 5 بعد از مدزسم البته این سومین5 شنبه ای که برنامم این شکلی میشه

2)در دوهفته ی اخیر اینجانب فقط امتحانی مختلفو میدادم از المپیاد و لیگ علمی(ما بهش میگیم پارا المپیاد)تا روزی 2 تا امتحان کلاسی،و بعد از امتحانم که افسردگی و دپرسدگی و ناامید شدن از دست این معلما.....

3)و اما برنامه ی صبحونه:ما و 12 تن از بجه های گل کلاسمون خاستیم یه کار ابتکاری انجام بدیم و صبا تو مدرسه صبحونه بخوریم

هر روز که میخایم از سرایدارمون نونمونو بگیر تا وقتی صبحونمو بخوریم و جمع کنیم این خانوم ف.م معاونمون درست 8 بار میاد و هر دفعه یه تیکه ای میندازه و میره و کوفتمون میکنه اولین جمله هم همینه که بازم زیافت راه انداختین(منظورشون نون و پنیر و چاییمونه) و خلاصه اینکه رو اعصابمون پیاده روی میکنه اول صبی نکته ی جالب ماجرا اینجاس که همه ی مدرسه مدیر و معلماو همه این کار مارو تحسین میکنن بحز این خانم ف.م که لج کرده با ما

البته بچه هام کم نمیذارن و قرار گذاشتیم بعد عید که هوا بهتر شد بریم حیاط بشینیم صبحونه بخوریم و بعضی روزاییم که کلاس داریم تا عصر کبابم باد بزنیم تو حیاط .....بعله...............(البته کبابو شوخی کردم

4)الانم دارم اهنگ مدار صفر درجه ی علیرضا قربانی رو گوش میدم(بله منم بعضی وقتا اهنگای قدیمی سنتی گوش میدم)

خیلی اهنگ توپیه اگه خاستین برین از اینجا دانلود کنین:http://yekava.com/music-21450.xhtml

5)خدافظ


موضوعات مرتبط: زندگی من ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:, | 15:45 | نویسنده : پریشاد |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.