بهارن امروز میگفت  یه روز با نگین قهر کردیم عصرش نگین پیام داد که من عین کنه بهت چسبیدم نمیتونی منو ول کنی حتی اگه خرطوممو قطع کنی بعدشم این کلی خندیده و موضوع فراموش شده و نهایتا اشتی کردن

داشتم فکر میکردم چقد راحت باهم اشتی کردن کاش منم میتونستم به ث بگم بیا برگردیم به سابق بیا فک کن اولشیم 

ولی نمیتونم خرطوم من غرورمه حس کنم ممکنه کسی دست به خرطومم بزنه نزدیکش نمیشم من ادم مغروریم و همیشه سر این غرورم خیلیارو  از دست دادم هچ نگفتم ببخشید هیچ وقت نگفتم بیا باهم مثل سابق باشیم هیچ وقت نگفتم یا من سرد نباش هیچ وقت نگقتن دوست دارم

نه نه این دوتای اخریو گفتم یکیشو همین دو سه ماه قبل به ف گفتم اخریشم شش سال پیش گفتم 

من دوبارتو زندگیم غرورمو کنار گذاشتم و هیچ وقت از این دوبار پشیمون نمیشم 

ف برام عزیزه چند وقت پیش بام سرد شده بود نتوستم تحمل کنم نمیخواستم از دست بدمش اون روز من تنبل ۱/۵ساعت تمام تند تند پا به پاش پیاده رفتم رفتیم جلو در ارزوهامون بعدم کلی حرف زدیمو راه رفتیم 

اونروز وقتی برگشتم خونه پاهام تاول زده بودن و بعد شش سال اولین بار بود جلو یکی بدون غرور بودم ولی هیچکدومشون ناراحتم نکرد تاول خوب شد و غرورمم سالم موند ولی خوشحال بودم چون از دستش ندادم

دلم میخواست میتونستم به ث بگم بیا باز کنارم ولی نمیتونم فک نکنم بعدش ازجریحه دار شدن غرورم خوشحال بشم

بعد سه ماه دیگه نمیبینمش 

پریشاد بعد خوردن نصف قهوه ی تلخش رو به ف کرد و گفت بیا شیرینش کنیم زندگی شیرین بشه 

ف گفت ولی حقیقت همیشه بهتره ...بازم قهوه هامونو تلخ میخوریم ....

اون روز تو کافه ی همیشگیمون نشسته بودم و داشتم تیکت های زیر شیشه ی میزو میخوندم یکی نوشته یود :من ناراحت بودم ولی به اونا گفتم خستم  

#منم ناراحت بودم...

چقد قشنگ بود این جمله هه

#


موضوعات مرتبط: زندگی من ، دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 دی 1395برچسب:, | 1:45 | نویسنده : پریشاد |

 یادتونه پست قبلی نوشتم دوتا از دوستام دلمو شکستن ولی به روشون نمیارم با یکیشون کات کردم البته با دونفر کات کردما ولی خب یکیشون برام اهمیتی نداشت ولی اون یکی.... 

راستشو بخواین اونو دوسش داشتم اصلا دوست نداشتم رابطمون بهم بخوره ولی نفر دوم همیشه نقش باقالی رو بین ما داشت الان میگم کاش خیلی وقت پیش حذفش میکردم مامانم راس میگه رابطه های سه نفره هیچ‌وقت ادامه پیدا نمیکنن همیشه دوستاشون علیه اون یکی توطئه میکنن یاد آهنگ یاس افتادم تا دو نفرو باهام آشنا کردیم تیم شدن مارو بکوبن زمین من آشناشون کردم...  

از دست اولی یا همون ث ناراحت نیستم بخشیدمش ولی محاله فراموشش کنم ولی نفر دوم یا همون الف رو هرگز نه میبخشم و نه فراموش میکنم به خودشم گفتم میدونم خیلی وقت بود پشت سرم جلسه راه مینداخت من میدونستم ولی کاریش نداشتم میدونین انتظار نداشتم حداقل این بم خیانت کنه چون بی اغراق بخوام بگم من اونو دو سال پیش از لجن درش آوردم از یه لجن واقعی که واقعا داشت بدجور توش غرق میشد خیلی پشیمونم کاش میذاشتم اخراج میشد حقش بود واقعا حوصله داشتم چیزی رو بهش دادمو پس میگرفتم ولی واقعا خسته تر از این حرفام.... هرچند قسم خوردم یه روزی تلافی شو نشونش بدم....(ماره تو آستین) 

ث رو کاریش ندارم چون به هر حال میشناسمش میدونم دست خودش نیس هر کی هر چی بگه روش اثر میذاره یه روایت هست میگه مامانش بجای شیر مایع استخراج شده از تقطیر مغز خر بهش خورونده اونم یه طویله درسته ف میگه آگه خودش نمیخاست روش تاثیر نمیذاشت ولی من بخشیدمش فقط بخاطر اینکه مشکل از تغذیه ی دوران نوزادیشه 

یه چیز جالبی که هست اینه که من اصلا آدم اهل خشونت نیستم حتی آگه از یکی بدم بیاد یا حتی متنفر باشم ولی تو مورد الف هر روز که جلو چشممه و میبینمش یه قدرت عجیبی تو دستام جمع میشه فقط دلم میخاد بگیرم یه جفت کشیده ی نر و ماده بغل گوشش بخوابونم شاید ییکم غلیان درونیم تسکین پیدا کنه هرچند بعیده 

راسی سر چی اینجوری شد؟ 

یادمه یه روز تابستون به هردوشون گفتم دوستیا باقی نمیمونن یه روز میپاشن بعد این دوتا خودشونو شهید کردن که نه اینطوری نیست و تو بد بینی و ما سه تا تا ابد باهمیم و از این چرندیات یه کلمه گفتم امیدوارم اینطوری باشه ولی زمان خیلی چیزارو تغییر میده دیدین اونی شد که من گفتم بد بین نیستم واقع بینم

بعدا نوشت :من قبلنا از پسرا بدجور میترسیدم بنظرم موجودات غیرقابل اعتماد و ترسناکین ولی جدیدا به این نتیجه رسیدم باز رحمت به پسرا این دخترا واقعا وحشتناکن خیلیاااااا اصلا لولو خورخوره ای که میگن همینان بخدا واقعا از دخترا میترسم 


موضوعات مرتبط: زندگی من ، دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 22 آذر 1395برچسب:, | 23:32 | نویسنده : پریشاد |

 

عکس ساعت | تصویر ساعت | ساعت زیبا | ساعت خوشگل | ساعت های دیدنی | بهترین ساعت ها | ساعت دیواری | ساعت مچی | عکس ساعت مچی | جدیدترین ساعت مچی ها | عکس بهترین ساعت مچی ها | ساعت مچی های مارکدار | جدیدتری ساعت مچی دنیا | گران قیمت ترین ساعت مچی | عکس | تصویر | زیباپیکس | سایت مرجع عکس

 

می گویند زمان ادم هارا عوض می کند

اشتباه نکن...!!

"زمان"تنها حقیقت ادم هارا روشن میکند


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 9 تير 1394برچسب:, | 11:6 | نویسنده : پریشاد |

بالاخره پرونده ی امسالم بسته شد.بی اغراق بگم بدترین سال عمرمم به بدترین صورت تموم شد (البته از نظر من).

توی این نه ماه خیلی چیزا عوض شدن خودم،اعتقاداتم،علایقم،دوروبرم،دیدگاهم نسبت به همه،دیدگاهم به زندگی و خیلی چیزای دیگه...

تنها خوشحالیم اینه که تموم شد بالاخره و سه ماه وقت دارم تا بتونم برگردم به همون پریشاد سابق.امیدوارم همه چی مثل قبل بشه نه خیلی قبلا نه وقت مثل سال پیش(البته جاهای خوب سال پیش)

ایا تیر بر همه کس شاد و خرامان میگذرد؟؟؟؟

 

خیلی خیلی بعدا نوشت: نتونستم برگردم به همون روزا .روزای امروزمو میسازم...


موضوعات مرتبط: زندگی من ، دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 3 تير 1394برچسب:, | 16:24 | نویسنده : پریشاد |

http://www.pix2fun.net/wp-content/uploads/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%88-4.jpg

نسل به نسل خون به خون این بین ما میچرخه اینو خوب بدون:

ما مثل دومینو بهم ضربه میزنیم تو به من، من به اون ،اون به اون


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 2 ارديبهشت 1394برچسب:, | 1:11 | نویسنده : پریشاد |

SINA PANAHI


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، عکس نوشت ها ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 21 فروردين 1394برچسب:, | 1:33 | نویسنده : پریشاد |

باورکنین تا همین صبح که تشییع کردند من باورم نمیشد که صداشو از دست دادیم..هرچند مرتضی پاشایی همیشه تو دلمون هست ابدی...همیشه....تسلیت میگم به همه داغ بزرگی بود...واسه شادی روحش صلوات..

مرتضی پاشایی, بیوگرافی مرتضی پاشایی, عکس های مرتضی پاشایی

  


موضوعات مرتبط: زندگی من ، دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 25 آبان 1393برچسب:, | 16:27 | نویسنده : پریشاد |

بله!!!!عرضم به خدمتتون که دگر باره مدرسه و رنج و بدبختی و تلنگر شروع شده و امروز بنده اولین تلنگرو از معلم عزیزمان در درس شیمی خوردم(نوش جانم)و از امروز تصمیم برا این شده که عینهو بچه ی اقا بشینیم پای درس و مشقمون تا دیگه از این تلنگرا نخوریم...بعد جونم براتون بگه که درسامون امسال بسییییییییییی سخت شدن و معلمامونم ماشااله یکی از یکی خوش اخلاق تر ....حالا از اینا بگذریم قراره چهارشنبه بریم اردوی درسی یعنی میریم جاییکه تا پارسال میرفتیم توش عشق و حال(اردوی گردشی)امسال میبرنمون بشینیم در دامان پر مهر طبیعت درس بخونیم تا شاید ......

و اینکه یادش بخیر روزایی که نصف شب میخابیدیمو نصف ظهر بیدار میشدیم و از بیکاری گله میکردیم البته بنده هنوزم از بیکاری متنفرم ولی انصاف نیست انقدهههههههه درسامون امسال فشرده و سختن که پدرمون از همین الان داره درمیاد

باربط:امسال من گفته بودم با خوشحالی درسامو میخونم ولی امروز به این نتیجه رسیدم که داشتن درجی کمی از افسردگی تو درس خوندن خودش خیلی موضوع حیاتی هستش و ادم شاد و شنگول اصولا کودک درونش اجازه ی درس خوندن بهش نمیده...

بارط:دیگه خدافظ برم سر درس و مشقم...

دعام کنین شدیدا نیازمندشم.....

باشد که رستگار شوم...


موضوعات مرتبط: زندگی من ، دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 14 مهر 1393برچسب:, | 16:13 | نویسنده : پریشاد |

سلام

از تابستونی که داره کم کم تموم میشه

از مدرسه ها که داره باز میشه

از خودم که هیچ کدوم از کارامو نکردم

از ادمای جدیدی که یه سال نتونستم باهاشون کنار بیام و همش تقصیر خودمه

از اینده ی مبهم بگم یا بگم مرا هزار امید است و ...

از کتابام بگم که هنوز جلد نکردم

از وسایلی که هنوز چندتاشون موندن و نتونستم بخرم

از خودم که دیگه اونم دلش برام نمیسوزه

از کلی درس نخونده بگم یا از کلی درس خونده شده و به فراموشی سپرده شده

از دوستایی بگم که معلوم نیست با خودشون چند چندن

از گذشته ای که هنوز نمیتونم ازش بیرون بیام...

از امیدایی که تک تک پرپر شدن و امیدایی که بازم به وجود اومدن

از مغزم که دراوضاع-قمر در عقربه_و فکرای قاطی پاتی ..

از اهنگی که ماله 40 ساله پیشه و من از گوش دادنش لذت میبرم-خوشا فریاد زیر اب-

از یه روح زخمی که باید یک تنه بره تو کوه سختی

یا زا روزایی که خط خوردن توی تقویم...

از فصلی که داره تموم میشه و امید به اینکه پایان فصل غم باشه

یا بگم از عمری که نصفش اشکه نصفش گله...

تو به من بگو من از چی بگم خب ؟؟ما گفتیم و همه ی دردا ریشه کن شد؟؟

پ.ن:خدا به بدخواهانمونم زیاد بده بلکه دست از سر ما بردارن...

 


موضوعات مرتبط: روزگار بی مولا ، دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 29 شهريور 1393برچسب:, | 12:25 | نویسنده : پریشاد |

بنویس پرنده ها مال ما نیستن دریا مال ما نیست زمین مال ما نیست حتی من مال تو نیستم
زمین مال ما نیست فضا مال ما نیست جدا میشن حتی برگا از درختا پای پاییز
ابرا مال ما نیستن تاج و تختا چه ساده ریختن
حتی شاه زیر آسه به اشتباه خویشتن
پرنده ها مال ما نیستن آسمون به اون بزرگی هست
اما فقر مال ما نیست دنیا پر میوست
لازمه یه وقتا هوا خوری لازمه جدا شدن توافقی
لازمه فقط یه وقتا هوا خوری لازمه جدا شدنه توافقی
خداوند روحرو به بدن حتی واسه حشرات موزی فرصت زندگی هست
دریا مال ما نیست ماهیا آزادن این ساخته های دست مان که پایه های بازارن
کوها سر پان چونکه دورن از شعار ریزش
توفان تو راهه مردمانه بی عشق
لازمه یه وقتا هوا خوری لازمه جدا شدن توافقی
لازمه فقط یه وقتا هوا خوری لازمه جدا شدنه توافقی
کشاورز تو صورت شکارچی اه دید مجنون شد به عشق زمین آخر راه دید
عشق پا برجاست حتی تو مشتری و ناهید میشه تو صورت آدم یک ماه دید

از امیرحسین مقصودلو یا همون امیر تتلوی خودمون


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 27 شهريور 1393برچسب:, | 17:28 | نویسنده : پریشاد |

دیشب ست اول و دوم که لهستان با امتیاز تماشاگرانش تونست مارو ببره و انصافا بد باختیم

ولی ست سوم و چهارم و پنجم واقعا کارمون عالی بود.یه بازی پر از استرس و هیجان که مطمئنا واسه بیماران قلبی واقعا خطرناک بود و البته من و فائزه هم که چندتا سکته ی ناقص پشت سر گذاشتیم...ولی واقعا حقمون باخت نبود ما باید میبردیم..

ولی نباید از تلاش دلاورانمون گذشت..مهم اینه که شما تلاشتون رو کردین و همیشه تو دل مردم ایران جا دارین...الهی درد و بلای والیبالیستامون بخوره تو سر فوتبالیستامون والا با اون بازیاشون...

 

خسته نباشید دلاوران....

عکس: لحظه تلخ یک تلاش دلاورانه


موضوعات مرتبط: زندگی من ، دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393برچسب:, | 13:37 | نویسنده : پریشاد |

الـینا : چـرا نـمـیذاری آدمـا چـهـره خـوب تـو رو هـم بـبیـنن ؟
دیـمـِن : چـون آدمـا خـوبـی بـبـینن ؛ انتـظار خـوبـی دارن
و مـن نـمـی خـوام زنـدگـیـمـو بـر اساسِ انتـظارات دیـگـران بـنـا کـنـم ..


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:, | 13:34 | نویسنده : پریشاد |

 

 
 

حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز برنده ی جایزه ی نوبل از زبان خودش:
در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.
در 20 سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته، محروم می‌كند.
در 30 سالگی پی بردم كه قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد؛ بلكه چیزی است كه خود می‌سازد.
در 40 سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم؛ بلكه در این است كه كاری را كه انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.
در 45 سالگی یاد گرفتم كه 10 درصد از زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان می‌دهند.
در 50 سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بد ترین دشمن وی است.
در 55 سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
در 60 سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می‌توان ایثار كرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در 65 سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز كه میل دارد بخورد.
در 70 سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارت‌های خوب نیست؛ بلكه خوب بازی كردن با كارت‌های بد است.
در 75 سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می‌كند نارس است، به رشد وكمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنكه گمان كرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.
در 80 سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
در 85 سالگی دریافتم كه همانا زندگی زیباست.


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 14 شهريور 1393برچسب:, | 20:13 | نویسنده : پریشاد |

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم،

گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم،

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم زغفلت من ومایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پرپر شدنش سازو نوایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم....


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 12 شهريور 1393برچسب:, | 11:52 | نویسنده : پریشاد |

روزی که من مردم

اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه

اونی که نخواست منو ببینه میاد جنازمو ببینه

اونی که  دستمو نگرفت جلوتر از همه میره زیر تابوتم

اونی که نخواست سلامم کنه میاد واسه خدافظی

.

.

پ.ن1:عجب روزیه اون روز

پ.ن2:من زندگیمو پای برهنه ساختم ...بازم میسازمش


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, | 12:48 | نویسنده : پریشاد |

گاهی باید از یاد برد

گاهی باید بخشید

گاهی باید بدی هارا اموخت

گاهی باید خوبی هارا در دل نگاه داشت

گاهی باید انتظارات را از یاد برد

گاهی باید رفیق نیمه راه شد

گاهی باید به حال اون بچه بی گناهی که کنار مادرش قبل از اینکه راه رفتن یاد بگیره گدایی یاد گرفته نشست و زار زار گریه کرد

گاهی باید فقط نشست و اهنگ رابطه ی شادمهر را زمزمه کرد

پا پستی:امیدورام هممون بتونیم  توانایی اینکه نیاز  نداشته باشیم کسی زمینه ی شادی و غصه مون رو فراهم کنه رو داشته باشیم و خودمون بهونه ی شادی مون رو فراهم کنیم و به کسی که خوشحال یا ناراحتمون کنه نیاز نداشته باشیم خدارو شکر که من این توانایی رو دارم

پ.ن: درد من تنهایی نیست؛

بلكه مرگ ملتی است كه گدایی را قناعت؛

بی عرضگی را صبر

و با تبسمی بر لب این حماقت را حكمت خداوند می نامند

گاندی

پ.ن2:آی شقایق درد ما جماعت از خودمونه....


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:, | 19:55 | نویسنده : پریشاد |

جمله تصویر ها زیبا و مفهومی


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، عکس نوشت ها ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:, | 15:15 | نویسنده : پریشاد |

 

 

این شبا یه حال دیگه دارن باید بخشید و بخشیده شد

منکه همه رو بخشیدم حتی کسایی که خیلی در حقم نامردی کرده بودن و شاید تا چند روز پیش اسم اونا که میومد من میگفتم تو قیامت جلو پل صراط منتظرمشونم خرشونو بگیرم ولی الان بخشیدم تا خودم اروم شم

شماهم هر بدی و خوبی ازمن دیدین حلال کنین و ببخشین

باشد که رستگار شویم.....لبخند

التماس دعا...خجالتی

 

 


موضوعات مرتبط: زندگی من ، دل نوشته ، خدای نامه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 26 تير 1393برچسب:, | 15:59 | نویسنده : پریشاد |
من شبیه هیچ کدام از بچه مسلمانهای تو نیستم
اعتقادات خودم را دارم
به همه نقد میکنم
و زیر پرچم هیچکسی جز اهلبیت تو نمیروم
من شبیه هیچ یک از بچه مسلمانهای تو نیستم
گاهی سر سجاده نمازم قضا میشود
گاهی میانه ی لبخند گریه میکنم
و گاهی بی دلیل برای خودم روضه ی عاشورا میخوانم
اما خودم خوب می دانم میانه تمام نبودن هایم
میانه...
تو بوده ای
نمی دانم شاید حرفهایم زیادی فلسفی ست اما من شبیه هیچ یک از بچه مسلمانهای تو نیستم
شاید بچه نیستم
شاید
مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان وار میاید
چقدر دلم برای شبهای جشن تنگ شده شبیه هیچکدام از بچه مسلمانهای تو نیستم
شب های جشن به دستهای عباس به گلوی اصغر به سینه ی سرخ حسین فکر میکنم
من شبیه هیچ کدامشان نیستم
اما تو راهم داده ای و این نشانه ی ان است که تو انگونه ای که هیچ کس فکر نمی کند
حضرت دلتنگ
حضرت عاشق
ارباب
سلام

این رو خیلی دوس دارم

----------------------------------

به مناسبت فرا رسیدن محرم

12 ابان

 


موضوعات مرتبط: دل نوشته ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:, | 15:19 | نویسنده : پریشاد |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.